کد خبر: ۹۲۵
۲۱ تير ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

قصه خاکستری امیر، کارتن خوابی که کسبه محله جای شکایت از او حمایت می‌کنند

برای دیدن یک کارتن‌خواب ساعت 7 صبح راهی پاتوقش می‌شویم؛ اما به جز چند پتوی کهنه که روی شاخه‌های سبز یک درخت پنهان شده است، هرچه می‌گردیم نشانی از کارتن‌خواب نمی‌بینم. همواره کسبه و ساکنان از حضور کارتن‌خواب‌ها در مجاورت خود گلایه و شکایت می‌کنند؛ اما داستان امیر متفاوت است و همه با اشاره به خصوصیات خوبی که دارد از  این کارتن‌خواب تنها تعریف و تمجید می‌کنند. او 4 سال است که بیشتر شب‌ها به اینجا می‌آید.

قرار بود درباره معضل کارتن‌خوابی بنویسیم؛ اما ماجرا به جای دیگری کشیده شد. گوشه‌ای از تقاطع خیابان کوشش و مهدی چندین سال است که به سر پناه یک کارتن‌خواب تبدیل شده است. مکانی که او شب را به صبح می‌رساند به واسطه بولوار نماز و مراکز تجاری بسیار پرتردد است، اما به استثنای کسبه کمتر کسی او را در 4 سالی که حضور داشته دیده است.

برای دیدن این کارتن‌خواب ساعت 7 صبح راهی پاتوقش می‌شویم؛ اما به جز چند پتوی کهنه که روی شاخه‌های سبز یک درخت پنهان شده است، هرچه می‌گردیم نشانی از کارتن‌خواب نمی‌بینم.همواره کسبه و ساکنان از حضور کارتن‌خواب‌ها در مجاورت خود گلایه و شکایت می‌کنند؛ اما داستان امیر متفاوت است و همه با اشاره به خصوصیات خوبی که دارد از  این کارتن‌خواب تنها تعریف و تمجید می‌کنند. او 4 سال است که بیشتر شب‌ها به اینجا می‌آید.

یکی از کسبه درباره نحوه امرار معاش امیر توضیح می‌دهد: او ضایعاتی نیست و دزدی نمی‌کند. او بیشتر مواقع سر تقاطع‌ می‌ایستد و شیشه‌های ماشین‌ها را تمیز می‌کند. در برخی اوقات که درآمدی ندارد نیز از کسبه کمک می‌گیرد و همه نیز با توجه به اینکه او را می‌شناسند کمکش می‌کنند.

 

 امید به کارتن‌خواب

یکی دیگر از کسبه که صمیمیت بیشتری با او دارد درباره کارتن‌خواب خیابان کوشش و ارتباطش با او می‌گوید: امیر در زندگی بدشانسی آورده و بارها نامردی دیده که به این وضعیت افتاده است. او در یک خانواده خوب و مذهبی بزرگ شده و وقتی صحبت می‌کند گمان می‌کنید یک شخص تحصیل کرده است. حتی در همین شرایط، همیشه نمازش را در مسجد می‌خواند و مداحی نیز می‌کند.

بسیاری از کسبه این محدوده به واسطه خصوصیات خوب امیر با او دوست هستند، به همین دلیل ما توانستیم با کمک آن‌ها دو بار برای ترک دادن امیر پول جمع کنیم

نیشابوری با کمک کسبه خیابان کوشش 2 بار پول جمع کرده و امیر را به کمپ ترک اعتیاد ‌فرستاده‌اند: بسیاری از کسبه این محدوده به واسطه خصوصیات خوب امیر با او دوست هستند، به همین دلیل ما توانستیم با کمک آن‌ها دو بار برای ترک دادن امیر پول جمع کنیم. نکته در خور تأمل این بود که خیلی‌ها کمک کردند و پول زیادی جمع شد؛ البته امیر پس از چند ماه پاکی به واسطه دوست نابابی که دارد و نبود انگیزه برای زندگی، دوباره به اعتیاد روی آورد.

 

 خیانت برادر

به هر شکلی که بود توانستیم امیر را پیدا و راضی کنیم تا درباره زندگی‌اش بگوید. کارتن‌خواب خیابان کوشش ابتدا درباره خانواده‌اش می‌گوید: من 42 سال سن دارم و در محله کوهسنگی به دنیا آمده و بزرگ شدم. من فرزند آخر خانواده بودم و 4 برادر و 6 خواهر بزرگ‌تر از خودم داشتم که متأسفانه یکی از آن‌ها فوت کرده است. در جوانی به کار نقاشی خودرو مشغول بودم تا اینکه حدود 20سال پیش پدر و مادرم از دنیا رفتند.

روند زندگی امیر از اینجا دچار فروپاشی می‌شود. او درباره چگونگی فروپاشی زندگی‌اش توضیح می‌دهد: پدر من چندین خانه داشت. او برای من و خواهر بزرگم یک خانه در محله آب و برق و یک خانه دیگر نیز برای خود من در مهدی‌آباد به ارث گذاشته بود. 

پس از فوت پدرم، برادر بزرگم گفت اموال پدر را می‌فروشد و سهم همه را می‌دهد و برای من نیز یک خانه مستقل می‌خرد. او از همه ما در محضر وکالت گرفت 

پس از فوت پدرم، برادر بزرگم گفت اموال پدر را می‌فروشد و سهم همه را می‌دهد و برای من نیز یک خانه مستقل می‌خرد. او از همه ما در محضر وکالت گرفت و  به فروش اموال پدرم اقدام کرد. برادرم که بزرگ ما بود سهم همه را به استثنای من و خواهرم داد. پس از چند سال او در آخر گفت پول‌ها را خرج کرده و هرکاری می‌خواهیم بکنیم. ما به دادگاه رفتیم و از برادرم شکایت کردیم؛ اما در همین زمان او متأسفانه فوت کرد و خانواده‌اش نیز قادر به پرداخت طلب ما نبودند.

او ادامه می‌دهد: من در خانه پدری‌ام همچنان زندگی می‌کردم که یکی از برادرزاده‌هایم به من پیشنهاد داد خانه‌ام را در روستای مهدی‌آباد بفروشم و با هم یک آپارتمان بخریم و زندگی کنیم. من هم به او اعتماد کردم؛ اما پس از مدتی با برادرزاده‌ام به اختلاف خوردیم و من از آنجا بیرون و به اینجا آمدم. پیش از اینکه بیرون بیایم نیز گفت پولی را که به او دادم برمی‌گرداند؛ اما تا به امروز نداده است؛ البته من هم شاهد دارم و حاضر هستند به نفع من شهادت بدهند.

 

 خاکستری

اعتیاد امیر از فوت پدر و مادر شروع و به اینجا رسید که زندگی‌اش را به تباهی بکشد. امیر آن چنان علاقه‌ای برای گفتن این بخش ندارد و مدام از گفتن قسمت‌های خاکستری زندگی‌اش طفره می‌رود. 

در آخر به این امید که مسیر تباه شدنش برای دیگران تجربه شود، توضیح می‌دهد: از خانه برادرزاده‌ام که بیرون آمدم جایی برای رفتن نداشتم به همین دلیل راهی منزل یک دوست در خیابان مهدی شدم. از همان ابتدا برای اینکه اجازه بدهد من شب در منزلش بمانم، برایش مواد می‌خریدم یا شبی در حدود 10 تا 15 هزار تومان به او می‌دادم تا اجازه بدهد در آنجا مواد مصرف کنم و بخوابم؛ البته اغلب شب‌ها من در خیابان می‌خوابم.

امیر حاضر نمی‌شود نشانی از اعضای خانواده‌اش به ما بدهد تا پادرمیانی کنیم و تنها با اشاره به بی‌معرفتی اعضای خانواده‌اش می‌افزاید: در این سال‌ها برادر و برادرزاده‌هایم کمتر از تعداد انگشتان یک دست به یاد من افتادند؛ البته همین معدود مواردی که آمدند یک بار از من خواستند با آن‌ها بروم؛ اما نتوانستم خودم را راضی کنم به رفتن مگر وقتی پاک شوم.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44